زمان تقریبی مطالعه: 18 دقیقه
 

استاد اخلاق (ویژگی‌ها)





مراد از استاد و راهنمای اخلاقی انسان وارسته‌ای است که در عمل به شریعت و دریافت‌های دینی و معنوی توانا باشد. صلاحیت تقوایی، مهارت و تخصص در اخلاق اسلامی و تدبیر استادی داشته باشد. تا جوینده کمال را در تهذیب نفس، عمل به تمامی شریعت، شناخت صواب از خطا و حرکت به سوی رضای الهی یاری دهد و راهنما گردد. و دستورات اخلاقی اسلام را به شایستگی تبیین کند و هرگونه ابهام و پرسشی را روشن سازد. از این‌روی صلاحیت تقوایی، مهارت و تخصص، پرهیز از القاء روحیه یاس، بلاغت و سخنرانی و واقعیت‌گرایی و زمان‌شناسی از ویژگی‌ها و اوصاف راهنمای اخلاق است.


۱ - مفهوم‌شناسی راهنمای اخلاق



مقصود از راهنما و استاد اخلاق صورت مادی و کالبد طبیعی که در معرض فنا و دستخوش تغییر و تبدل است نمی‌باشد بلکه مراد مجسمه معانی و اوصاف حقیقی است. در حقیقت استاد و مربی ادامه وجودی سیره حسنه سفرای الهی است که برای ارتقای جان‌ها و عقول آدمیان به معارج قدس و ربوبی پا پیش نهاده است. راهنما مظهر اسم (محیی) خداوند است؛ محیی که جان‌های آماده را به آب حیات معرفت و نور تربیت زنده می‌سازد. راهبر وارسته اخلاق کسی است که در زبان وسایط فیض الهی ارجمند و بزرگوار نامیده می‌شود.

قال ابوعبدالله (علیه‌السّلام): «من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعی فی السماوات عظیما فقیل: تعلم لله و عمل لله و علم لله؛ هر کس که دانش را بیاموزد و بدان عمل کند و به خاطر خدا بیاموزاند در ملکوت آسمان‌ها بزرگ و گران‌قدر نامیده و خوانده می‌شود که: آموخت برای خدا انجام داد برای خدا و آموزش داد برای خدا.» لازم به یادآوری است که اگرچه کار تهذیب نفس و تربیت روح بدون مربی کامل نمی‌شود لیکن به علت اهمیت و دقیق بودن آن نمی‌توان در این‌باره به هر کسی رجوع کرد.


۲ - اوصاف راهنمای اخلاق



این جوهر آدمی است که نباید آن را به هرجا سپرد، لوح وجود انسان است و سزاوار نیست به نوک هر قلمی داد که هر نقش را می‌خواهد بنگارد. بلکه باید در این راه که راه ساختن انسان و شکل دادن ساختار درونی و سیرت است دقت کرد، جستجو نمود و معیارها و ملاک‌ها را شناخت. از این‌روی به شمارش برخی از ویژگی‌ها و اوصاف راهنمای اخلاق می‌پردازیم تا معیارهای لازم را در این راستا به چنگ آوریم:


۲.۱ - صلاحیت تقوایی


استاد اخلاق باید خود آیینه‌ای شفاف از اوصاف گرانقدر اخلاق باشد؛ نمونه‌ای در تقوا و معنویت که هرگاه درس می‌گوید گویا تفسیر درون می‌کند و گنجینه روحش را بر الفاظ روان می‌سازد. مرحوم میرزا علی آقای قاضی می‌گوید: اهم آنچه در این راه لازم است استاد خبیر و بصیر و از هوا بیرون آمده و به معرفت الهیه رسیده و انسان کامل است که علاوه بر سیر الی‌الله سه سفر دیگر را طی کرده و گردش و تماشای او در عالم خلق یا الحق بوده باشد.
[۲] طباطبایی، سیدمحمدمهدی، رساله سیر و سلوک، ص۱۷۶.


مرحوم شهید مطهری درباره استاد اخلاقش که دگرگون کننده روحش بوده چنین می‌نویسد: استاد خودم عالم جلیل‌القدر مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای شیرازی اعلی‌الله مقامه که از بزرگ‌ترین مردانی بود که من در عمر خود دیده‌ام و به راستی نمونه‌ای از زهاد و عباد و اهل یقین و یادگاری از سلف صالح بود که در تاریخ خوانده ایم... دیدم با مردی ازاهل تقوا و معنویت روبرو هستم که بقول ما طلاب: (ینبغی ان یشدالیه الرحال) از کسانی است که شایسته است از راه‌های دور بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم.
او خودش که درس نهج‌البلاغه می‌گفت یک نهج البلاغه (مجسم) بود. مواعظ در اعماق جانش فرو رفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمومنین (علیه‌السّلام) پیوند خورده و متصل شده است. منبر می‌رفت و موعظه می‌کرد و ذکر مصیبت می‌فرمود کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم مخلص متقی بنشینند و منقلب نشود خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت یاد می‌کرد در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش و خاندان پیامبر در حد اشباع او را بسوی خود می‌کشید با ذکر خدا دگرگون می‌شد.

استاد اخلاق کردارش باید بیش از گفتار، پند‌دهنده و آموزنده باشد. دیدن رفتار و حالاتش بیش از تدریس راهنما گردد. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «قالت الحواریون لعیسی: یا روح الله من نجالس؟ قال: من یذکرکم رویته و یزید فی عملکم منطقه و یرغبکم فی الاخره عمله؛ حواریون از عیسی (علیه‌السّلام) پرسیدند: با که نشست و برخاست کنیم؟ فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا‌ اندازد گفتارش بر کردارتان افزاید و رفتار و عملش به آخرت ترغیب‌تان سازد.

امام علی (علیه‌السّلام) در وصف انسان‌های خود ساخته و مردان الهی که مشعل نورافشان ظلمات هستند می‌فرماید: «از تباه شدن برحذرش می‌دارند. اینان چراغ‌های آن تاریکی‌ها هستند. و ما برح اللَّه عزّت آلائه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم و کلّمهم فی ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظة فی الابصار و الاسماع و الافئدة یذکّرون بایّام اللَّه و یخوّفون مقامه بمنزلة الادلّة فی الفلوات من اخذ القصد حمدوا الیه طریقه و بشّروه بالنّجاة و من اخذ یمینا و شمالا ذمّوا الیه الطریق و حذّروه من الهلکة و کانوا کذلک مصابیح تلک الظّلمات و ادلّة تلک الشّبهات؛
همواره برای خدا که نعمت‌ها و بخشش‌هایش ارجمنداست، در پاره‌ای از زمان بعد از پاره دیگر و در روزگارهائی که آثار شرایع در آنها گمگشته بندگانی است که در اندیشه‌هاشان با آنان راز می‌گوید و در حقیقت عقل‌هایشان با آنان سخن می‌گوید و آنان چراغ هدایت و رستگاری را به روشنائی بیداری و هوشیاری در دیده‌ها و گوش‌ها و دلها افروختند. روزهای خدا را یادآوری می‌نمایند. از عظمت و بزرگواری او می‌ترسانند. آنان مانند راهنمایان در بیابان‌ها هستند که هر که از وسط راه برود راه او را می‌ستایند و به رهائی مژده‌اش می‌دهند و هر که به طرف راست و چپ برود هرگاه سخن استاد با نیت درونی وی برابری کند شاگرد آنان کلام را می‌پذیرد و به دل می‌گیرد. و اگر با درون وی هماهنگی پیدا نکرد شاگرد نیز جایگاه متزلزل و رفتنی را در قلب خود بدان می‌دهد.»

امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم؛ آن‌که خود را استاد و راهنمای اخلاقی مردم قرار دهد پیش از پرداختن به آموزش دیگران به تعلیم خود بپردازد و پیش از تادیب دیگران با زبان با درون و کردار خود آنان را مودب سازد بزرگداشت آن کسی‌که به خویشتن تعلیم داده و در اصلاح خود کوشیده است سزاوارتر از بزرگداشت آن کسی است که به آموزش و پرورش مردم اشتغال دارد.»

سخن گر خیزد ازاعماق جانی •••• به فریاد آورد جان جهانی؛
چو شرح عشق گوید بیقراری •••• برد آرامش از هر بردباری؛
سخن کز دل بر آید آتش است آن •••• که می‌سوزد تو را تا پرده جان؛
چو آید نغمه دل، دل بجوید •••• نشیند بر دل واز دل بگوید؛
برو بشنو کلام پاک جانی •••• که سازی جان خود زان دم جهانی.
[۷] حسینیان، روح‌الله، تفسیر آفتاب، ص۱۶۲.


۲.۲ - مهارت و تخصص


تربیت و رشد معنوی آدمی از دشوارترین و پیچیده‌ترین کارهاست. از این‌رو کسی‌که رسالت استادی و آموزگاری انسان را بدوش می‌گیرد باید از مهارت و توانایی شایسته علمی برخوردار باشد تا بتواند به آسانی و شایستگی از عهده حل هرگونه مشکل اخلاقی و خودسازی برآید. همان‌گونه که در فقه جوارحی تواناترین و داناترین دانش‌وران این فن عهده‌دار رسالت فتوا می‌شوند در احکام نفسی و اخلاق نیز که بسا دشوارتر از فقه جوارحی است، باید استادی زبر دست و دانای به هر آنچه در تربیت انسان ضروری می‌نماید این رسالت را بر دوش کشد. اینجاست که باید اقرار کرد: ناکامی بسیاری از درس‌های اخلاقی حوزه بخاطر کم‌مایگی و کم‌عمقی برخی استادان بوده است که عطش جوینده تشنه را برطرف نمی‌کرده است.

خاتم انبیاء (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در توصیه به این که جانتان را به دست مدعی ناشی و فاقد ویژگی‌های بایسته استادی نسپارید می‌فرماید: «لاتجلسوا کل داع مدع یدعوکم من الیقین الی الشک و من الاخلاص الی الریا و من التواضع الی الکبر و من النصیحه الی العداوه و من الزهد الی الرغبه و تقربوا الی عالم یدعوکم من الکبر الی التواضع و من الریاءالی الاخلاص و من الشک الی الیقین و من الرغبه الی الزهد و من العداوه الی النصیحه ولایصلح لموعظه الخلق الا من خاف هذه الافات بصدقه واشرف علی عیوب الکلام و عرف الصحیح من السقیم و علل الخواطر و فتن النفس والهوی؛
[۸] حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاة، ج۲، ص۲۸۹.

نزد هرگونه مدعی که شما را از یقین به شک و از اخلاص به ریا و از فروتنی به گردن‌افرازی و از نیک‌خواهی به دشمنی و از پارسایی به دنیاجویی می‌خواند ننشینید. به عالمی نزدیک شوید که شما را از گردن‌فرازی به فروتنی و از ریا به اخلاص و از شک به یقین و از دنیاجویی به پارسایی و از دشمنی به نیک‌خواهی دعوت کند کسی شایسته راه نمودن و موعظه‌کردن نیست مگر آن که از سر صدق از این آفت‌ها در هراس باشد و عیب‌های سخن را بازشناسد و درست را از نادرست تمیز دهد و از موجبات وسوسه‌ها و گرفتاری‌های نفس و هوای آن (و راه معالجه آنها) آگاه باشد.»


۲.۳ - بلاغت و سخنرانی


برخی را باور بر این است که ضرورت ندارد دست‌اندرکار تربیت و پنددهی از زیبایی‌های ظاهری و مهارت‌های هنری برخوردار باشد بله هر چه ظاهری ژولیده، سری افکنده، زبانی گران گفتار و قلمی دشوار داشته باشد به اخلاقی بودن بهتر می‌ماند. شایسته است که چراغ کم‌فروغ فکر این گونه باورها را با حکایت شیخ سعدی فروزان سازیم که می‌گوید: موذنی بدصدا و گوش خراش اذان می‌گفت. روزی یهودی برای وی هدیه‌ای آورد. موذن انگیزه را جویا شد یهودی گفت: به پاس خدمتی است که به من کرده‌ای. موذن گفت: چه خدمتی؟ یهودی گفت: دختری داشتم که تمایل به اسلام پیدا کرده بود و همواره خاطر مرا نگران می‌داشت. وقتی که صدای اذان تو را شنید میلش به اسلام کم شد واکنون اصراری بر آن نمی‌ورزد ازاین روی آسوده گشته‌ام و برای تو هدیه آورده‌ام!

راهنمای اخلاق باید از زبانی گویا و بیانی توانا برخوردار باشد بگونه‌ای که در نهایت وضوح و روشنی موضوع بحث را بیان داشته و در کارانتقال فکر خود شنونده را دچار ابهام و نیازمند به تاویل و توجیه نگرداند. آن‌چنان چیره‌زبان باشد که توان تفهیم معانی گوناگون و پدید آوردن حالات متفاوت را داشته باشد.
اندیشه گر بلند و زبان گر رسا بود •••• هر گفته‌ای بلند و گران سنگ می‌شود.

با شیوایی و جمله‌های کوتاه و خوش آهنگ است که می‌توان دلها را صید کرد و تشنگان را سیراب کرد. شکی نیست که نیمی از رمز جاودانگی و موفقیت قرآن (پس از حقانیت محتوی) زیبایی، فصاحت، بلاغت، سلاست و روانی آن است. قرآن که کتاب انسان‌سازی است در مقوله هنر سرآمد دیگر نوشته‌هاست. خود قرآن به اسلوب فصاحت و زیبایی خود در ادای مقصود می‌نازد و براین زیبایی دیگران را به میدان تحدی می‌خواند و نام این زیبایی و شیوایی را بلاغ مبین گذاشته است یعنی ابلاغ واضح آشکار مطلوب ساده بی‌پیرایه. به گونه‌ای که شنونده کمال سهولت و سادگی آن را در می‌یابد و گرفتار سخن مغلق و پیچیده و در لفافه اصطلاحات زیاد نمی‌شود.

رمز جاودانگی و تاثیرگذاری سخنان امیرالمومنین (علیه‌السّلام) نیز در همین شیوایی و زیبایی آن است چنانکه نهج‌البلاغه ازاستوارترین و دلپذیرترین نثر بشری برخورداراست. هنگامی که ۱۳۰ صفت را در ۴۰ جمله خطبه متقین با شیوایی بیان می‌دارد هرچه پیش می‌رود التهاب شنونده را بیشتر می‌کند.
این سخن رسا آنچنان دلپذیر می‌شود که به درون دل همام راه می‌یابد و تحولی عظیم در وی ایجاد می‌کند این تحول بگونه‌ای است که همام قفس تن را می‌شکند و به سوی معبودش بال می‌گشاید. حضرت رمز این تاثیر را چنین بیان می‌دارد: «هکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها؛ پندهای شیوا و رسا در اهلش چنین اثر می‌گذارد.»

بوعلی سینا در اهداف ریاضت، متابعت نفس اماره از نفس مطمئنه را می‌شمارد سپس از عوامل این تبعیت سخن پند دهنده را گوش‌زد می‌کند که در ویژگی‌های آن می‌گوید: «ثم نفس الکلام الواعظ من قائل زکی بعباره بلیغه و نغمه رخیمه... و سمت رشید؛ سخن پند دهنده آن است که از گوینده‌ای پاک دل با الفاظی شیوا، آهنگی دلنشین و نرم و بگونه‌ای قانع کننده و روشنگر باشد.»
بلاغت و سخنرانی از بایسته‌ترین ویژگی‌های استاد و راهنمای اخلاقی است. استادی که پردازنده روح شگفت انگیز آدمی و بیانگر شایسته‌ترین رهنمودهای الهی است بدانسان که پیامش روشن و روح افزاست، بیانش نیز باید رسا و شیوا باشد. امام باقر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «والبیان عمادالعلم؛ استوانه دانش سخنوری است.»
اگر دانش، زبان توانائی برای گفتار دراختیار نداشته باشد چنان نیروگاه برقی می‌باشد که از کانال‌های برق‌رسانی برخوردار نباشد. در جایی دیگر امام باقر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «انا لانعدالرجل فقیها عالما حتی یعرف لحن القول و هو قول الله عزوجل و لتعرفنهم فی لحن القول؛
[۱۲] حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاه، ج۲، ص۲۴۱.
ما تا زمانی که کسی از روش و مقاصد گفتار آگاه نباشد او را فقیه و عالم نمی‌دانیم واین بنابر گفته خدای عزوجل است که گفت: آنان را در روش و مقاصد گفتار خواهی شناخت.»


۲.۴ - واقعیت‌گرایی و زمان‌شناسی


از دیگر ویژگی‌های استاداخلاق واقعیت‌گرایی و زمان‌شناسی است یعنی باید به نیکی حال شاگرد را بداند شرایط اجتماعی فرهنگی و سیاسی را که بر خلقیات وی موثراست بشناسد تا مطابق توانایی و نیاز شاگرد سخن گوید. آن که زمان خود را به شایستگی نشناسد از حصار شبهه‌ها و عوامل گوناگون انحرافی راه به بیرون نمی‌گشاید. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس؛
[۱۳] حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاه، ج۲، ص۲۴۸.
آن کس‌که به زمان خود آگاه باشد از هجوم شبهه‌ها در امان است.»

استادی که از واقعیات جامعه بیگانه بوده و از آنچه دراطرافش می‌گذرد بی‌خبر باشد ناگزیر مبحث‌های بیگانه و صرفاً شخصی را مطرح خواهد کرد که چندان راه‌گشا نخواهد بود و راه روشنی را در جلوی پای شاگرد نخواهد گذاشت. بی‌شک بسیاری از درگیری‌های اجتماعی، کشمکش‌های سیاسی و تنش‌های فکری که بسیاری از مردم را در تب خود می‌سوزاند ریشه اخلاقی و عامل نفسانی دارد. اگر استادی از آبشخور این مفاسد ریشه‌ای آگاه نباشد و به درستی پی به چگونگی آنها نبرده باشد چه بسا مبحثی که برای تدریس بر می‌گزیند و یا جهتی که به بحث می‌دهد نه تنها گرهی را نگشاید بلکه باعث پیچیدگی فزونتر دشواری‌ها نیز بگردد. مانند تجویز ناآگاهانه دارویی که در فزون‌تر ساختن بیماری اثر می‌گذارد.

استادی که از مسائل روز آگاهی ندارد و با افتخار اعلام می‌کند در طول عمرم هرگز روزنامه نخوانده‌ام نمی‌تواند بیماری اخلاقی شاگردانش را درمان کند. باید برای اینگونه اساتیدی که در حوزه علمیه کرسی‌های درس اخلاق را اشتغال کرده‌اند فکری بشود وگرنه حوزه‌های علمیه آینده‌ای سخت خطرناک را در پیش خواهند داشت. باید توجه داشت که بسیاری از مفاسد اخلاقی ریشه اجتماعی داشته و تابع شرایط فرهنگی و ویژگی‌های محیطی است. استاداخلاق بایداین عوامل اجتماعی و شرایط محیطی را بدرستی بشناسد تا بتواند بیماری‌های اخلاقی را به صورت ریشه‌ای درمان کرده و بیان کند.

تاثیرات خانوادگی برخورد با آشنایان و نزدیکان محیط کوچه و بازار و خصوصیات فرهنگی منشا بسیاری از روحیات اخلاقی می‌شوند. اگر راهنما آگاهی کافی به این‌گونه مسائل نداشته باشد، چگونه می‌تواند دستوری اخلاقی بدهد و به مقتضای حال شنونده مبحثی را برگزیند؟ همچنین هر یک از مطالب اخلاقی با توجه به شرایط ویژه اجتماعی، فرهنگی و یا شخصی باید بگونه‌ای خاص مطرح شود چنانکه موضوع زهد، ساده زیستی، ریاضت نفس، عزلت و غیره را نمی‌توان در همه زمان‌ها و شرایط و برای همه افراد یک نواخت و همانند طرح کرد.

این خصوصیات زمانی و مکانی است که حد و مرز بحث‌های اخلاقی را تعیین کرده و به چگونگی عرضه آنها جهت می‌بخشد. از این روی استادی که آگاه به واقعیات و خصوصیات زمانی نباشد نمی‌تواند به مبحث‌های متناسب بپردازد و شاگردان را واقع‌بینانه رهبری کند.


۲.۵ - پرهیز از القاء روحیه یاس


آموزشهای اخلاقی از حساسیت و ظرافت ویژه‌ای برخوردار است که مانند داروی حساس می‌ماند که اگر دقت کافی در تجویز آن بکار نرود نه تنها اثر مثبتی نخواهد داشت، پیامدهای ناگواری را نیز در پی می‌آورد. با پیچیدگی که روحیات آدمی دارد شایسته است که در توصیه مسائل اخلاقی توجه لازم اعمال شود و همه جوانب رعایت گردد.
همان‌گونه که بر مسائل بازدارنده مانند: زهد، ساده زیستی، ریاضت نفس، خواب و خوراک و غیره تکیه می‌شود بر موارد وادار کننده مانند: رعایت حد اعتدال، بهره‌مندی از مباحات شرعی و برآورده‌کردن نیازهای واقعی بدن نیز توجه شود.

در باورهای اخلاقی نیز همان‌گونه که بر ناسپاسی و پلیدی نفس اماره، ناپایداری و مکر دنیا و مسائل دنیایی، وجود موانع و عوامل فراوان انحرافی بر سر راه خودسازی سخن می‌رود بر تربیت‌پذیری نفس، امکان کامیابی شایسته از زندگی و توانایی اراده انسان در برطرف کردن موانع خودسازی نیز تبلیغ شود. درس اخلاق نباید روحیه‌های بی‌نشاط، مایوس، منفی‌باف و ناتوان بسازد بلکه باید با بکارگیری شایسته شیوه ابلاغ، انسانی پرتحرک امیدوار و کوشا تربیت کند. روحیه افسرده و باور به ضعف و ناتوانی، آدمی را در همه صحنه‌های عبادی اعتقادی و عملی ناکام می‌گرداند و بر عکس داشتن روحی شاداب و امیدوار هرگونه دشواری روحی و عملی را نابود می‌کند.

امام علی (علیه‌السّلام) به حارث همدانی درباره مدارای با نفس و حفظ خرمی آن حتی در عبادات چنین می‌فرماید: «و خادع نفسک فی العباده و ارفق بها ولاتقهرها و خذ عفوها و نشاطهاالا ماکان مکتوبا علیک من الفریضه فانه لابد من قضائها و تعاهدها عند محلها؛ در عبادت نفس خود را بفریب (او را با ترساندن از کیفر و خوشنود ساختن به پاداش از شهوات جلوگیری نما و بطاعات ودار) و با او مدارا کن و با تکالیف دشوار مغلوبش نساز فراغت و خرمیش را نگهدار مگر در انجام واجبات که وقت معینی برای بجا آوردن آنهاست.»

شیوه تربیتی و تبلیغی که قرآن برای رسالت مشخص می‌کند نیز تکیه بر روش‌های مثبت و نشاط برانگیز دارد: «یاایهاالنبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا وداعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا؛ ای پیامبر! ما ترا فرستادیم که گواه و بشارت دهنده و بیم دهنده باشی و به اذن خداوند مردم را دعوت کنی و چراغ فروزان گردی.»

ابن عباس نقل می‌کند که: چون این آیه نازل شد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علی (علیه‌السّلام) و معاذ فرمود که به یمن بروند واین دستورالعمل را برای آنان صادر کرد: «انطلقا فبشرا ولاتنفرا و یسرا ولاتعسافانه قدانزل علی یا ایها النبی انا ارسلناک؛ بروید پس بشارت دهید بیزاری و رمیدگی پدید نیاورید آسان گرفته و دشوار نگیرید چرا که آیه یاایهاالنبی اناارسلناک... بر من نازل شده است.»

در آموزش استعدادهای ذهنی شاگردان و سطح فهم ایشان باید مراعات شود و از القای هرگونه مطلبی که توان درک و تحلیل آن برای شنونده نیست پرهیز گردد. ناپایداری و بی‌بهره‌گی بسیاری از درس‌های اخلاقی بخاطر همین شیوه‌های نادرست و غیر واقع‌بینانه‌ای بوده که در آنها بکار گرفته شده است.
امام باقر (علیه‌السّلام) روایتی ازامام علی (علیه‌السّلام) درباره اسلام‌شناس هوشمند و واقع‌بین بیان می‌کند که می‌فرماید: «الااخبرکم بالفقیه حقا؟ من لم یقنط الناس من رحمه الله ولم یومنهم من عذاب الله ولم ییئسهم من روح الله ولم یرخص فی معاصی الله؛
[۱۶] حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاه، ج۲، ص۲۴۸.
می‌خواهید فقیه (عالم دین) راستین را به شما معرفی کنم او کسی است که مردم را از رحمت خداوند نومید و از عذاب خدا ایمن و مطمئن نمی‌سازد و از بخشندگی خدا مایوس‌شان نمی‌کند و پرداختن به نافرمانی و معصیت را برایشان روا نمی‌دارد.»

۲.۶ - ویژه‌گی‌های دیگر


اینک دو بخش از نوشتار (ضرورت استاد اخلاق و ویژگی‌های آن) را به پایان می‌بریم و در آخر به شمارش عناوین برخی دیگراز ویژگی‌های استاد اخلاق بسنده می‌کنیم.
۱: تدبیر در بکارگیری درست شیوه‌های ارشاد و دسته‌بندی شایسته مطالب.
۲: پرهیزاز صراحت در هدایت و تادیب شاگرد.
۳: اشتیاق و کوشایی بر هدایت و خیرخواهی شاگرد.
۴: مدارا، شفقت و مهربانی با شاگرد.
۵: حفظ هیبت و وقار استادی.
۶: توجه به خداوند و خیرخواهی از او در تاثیر سخن.

۳ - پانویس


 
۱. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۵.    
۲. طباطبایی، سیدمحمدمهدی، رساله سیر و سلوک، ص۱۷۶.
۳. مطهری، مرتصی، عدل الهی، ج۱، ص۲۱۱.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی ج۱، ص۳۹، باب مجالسه العلماء.    
۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه فیض، خ۲۱۳، ج۱، ص۲۳۰.    
۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه فیض، حکمت ۷۳، ج۱، ص۳۲۷.    
۷. حسینیان، روح‌الله، تفسیر آفتاب، ص۱۶۲.
۸. حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاة، ج۲، ص۲۸۹.
۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه فیض، خ۱۹۳، ج۱، ص۲۰۶.    
۱۰. ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۱۴۵.    
۱۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۱.    
۱۲. حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاه، ج۲، ص۲۴۱.
۱۳. حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاه، ج۲، ص۲۴۸.
۱۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه فیض، نامه۶۹، ج۱، ص۳۱۳.    
۱۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۴.    
۱۶. حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاه، ج۲، ص۲۴۸.


۴ - منبع



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «استاد اخلاق (ویژگی‌ها)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱/۶.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.